هنر قصه و مهارت جرئتورزی
امروزه کودکان ما در دنیایی زندگی میکنند که به طور فزایندهای رقابتها و مقایسهها، رشد آنها را تحتتأثیر قرار میدهد.
برای هر یک از ما آسانتر است که باور کنیم کسانی که به موفقیت یا خوشبختی دست یافتهاند، احتمالاً قویتر و باهوشتر از دیگران هستند یا از ویژگیهای خاصی برخوردارند که مختص عدهای خوششانس است.
اما حقیقت این است که هیچ یک از ما با ژن "موفقیت" یا "ژن خوشبختی" متولد نشدهایم. چیزهای زیادی وجود دارد که منجر به موفقیت و خوشبختی میشود که یکی از قدرتمندترین آنها جرئتورزی است که یک ویژگی اکتسابی و قابلدستیابی است.
پشت بسیاری از موفقیتهای درخشان هر فردی، شکستها، طردشدنها و بالا و پایین شدنهای غیرمنتظرهای است که فرد با پشت سر گذاشتن آنها توانسته است به هدفش دست یابد.
شجاعت برای ادامهدادن، یافتن راهی متفاوت و البته شجاعت برای تلاشکردن و نترسیدن از مسیر.
برای دستیابی به هر هدفی ما باید بتوانیم شجاع باشیم. ما میتوانیم این مهارت مهم را از سنین پایین در کودک خود پرورش دهیم.
اگر از شما بپرسند یک" کودک شجاع" چه ویژگیهایی دارد چه میگویید؟
احتمالاً در درجه اول ویژگیهایی مثل بالارفتن از یک بلندی یا تنها ماندن در تاریکی به نظر شما برسد. ولی شجاعت و داشتن مهارتی به نام جرئتورزی فقط در اینها خلاصه نمیشود.
شجاعت ارتباط مستقیمی با عزتنفس دارد. شجاعت در انجام کاری که درست است، بیان نظرات خود، قدرت نه گفتن، قدرت عذرخواهیکردن بعد از یک اشتباه، ایستادگی در برابر بیعدالتی و ایمان داشتن به خود و تواناییهای خود؛ همگی مصداقهای مهمتری از شجاعت و جرئتورزی محسوب میشوند.
هنگامی که کودک ما با موقعیتهایی جدید و ناآشنا روبرو میشود، هیجان ترس را تجربه میکند. ترسیدن نهتنها بد نیست؛ بلکه یکی از هیجانهای بنیادی بشر محسوب میشود که همیشه وجود داشته و باعث شده انسان از خطر دور شود و زنده بماند. حیات مدیون ترس است و بدون ترس بقای بسیاری از گونهها از جمله انسان ممکن نیست. نوزاد انسان با ترس متولد میشود و برای کوکشدن این هیجان نیازمند حضور مراقب است تا تنظیم هیجانی اتفاق بیفتد.
ممکن است متناقض به نظر برسد؛ ولی دقیقاً شناخت ترسها و بیان آنها در مرحله اول، خود نوعی شجاعت است.
جرئتورزی یک از مهمترین آموزههایی است که در ارتباط با والدین در دوران خردسالی یاد گرفته میشود. هنگامی که نوزاد تمایلی به در آغوش گرفتهشدن ندارد و با دست فرد مراقبی که قصد در آغوش گرفتن دارد را پس میزند، اولین جایی هست که نوزاد انسانی تمایل درونیاش را ابراز میکند. این نسخه قبل از شکلگیری کلام، جرئتورزی است.
بهراستی چقدر به تمایل کودک آگاه هستیم و احترام میگذاریم؟
در نتیجه راهکار اول همین است:
الگویی برای شجاعت
البته که درست است ممکن است که اندیشه کودکان خام باشد، اجازه بدهیم بیان کنند و سپس در جو هیجانی مثبتی با آنها اندیشهورزی کنیم.
نظرخواهی از کودکان:
پیش از هر مورد دیگری، کودکان باید بتوانند در خانه و در کنار اعضای خانواده بهراحتی و بدون نگرانی نظر خود را ابراز کنند. بهعبارتدیگر احساس امنیت پس از اظهارنظر، جایگاه ویژهای در جرئتمندی کودک دارد.
خوب است گاهی در خانه دور هم بنشینید و حرفهای کودک خود را در فضایی صمیمی و دوستانه بشنوید. حس شنیدهشدن در تقویت اعتمادبهنفس و ایجاد امنیت در کودک نقش به سزایی دارد. این که نظر کودک برای والدین اهمیت داشته باشد و به نظر او احترام گذاشته شود، به کودک این شهامت را میدهد تا نهتنها در خانه و نزد اعضای خانواده، بلکه در جمعهای دیگر نیز بهسادگی حرف بزند، استدلال کرده و از ایده خود دفاع کند.
برای تمرین شجاعت، شهامت تصمیمگیری را به کودک بسپارید
سپردن تصمیمی که در توان کودکان نیست منجر به تجربه هیجانهای منفی برای آنها خواهد شد. باتوجهبه توان روانی کودک مسئولیتهایی که کودک توان انجام آنها را دارد به کودک سپرده شود و بهتدریج همگام با کودک این مسئولیتها پیچیدهتر شود تا شرایط زندگی در دنیای پیچیده امروزی را به دست آورند.
در واقع پذیرفتن مسئولیت کارها برای کودک نوعی شجاعت محسوب میشود و یاد میگیرد که در هر شرایطی باید به خودش تکیه کند و شهامت پذیرفتن نتایج تصمیماتش را داشته باشد.
مهارت «نه گفتن» هم یکی از پیامدهای مسئولیتپذیری است. کودک یاد میگیرد که به تصمیم و خواسته خودش احترام بگذارد و البته برای هر تصمیمی باید خوب فکر کند و جوانب آن را بسنجد، زیرا عواقب آن تصمیمات به عهده خودش است. به همین دلیل میداند که گاهی هم لازم است شجاعانه مخالفت کند و «نه» بگوید.
استقبال از تجربیات جدید
آنها را تشویق کنید تا فعالیتهایی را انجام دهند که آنها را به سمت تجربیات جدید جسمی یا احساسی خود میبرند. نمایش، ورزش، موسیقی. هر چیزی که به پرورش این موضوع در زندگی کمک میکند که آنها قوی هستند، قدرتمند هستند، میتوانند با آن کنار بیایند، آنها باید بتوانند این موضوع را لمس کنند که ضعیف و شکننده نیستند.
به کودک خود شهامت عذرخواهیکردن بدهید
یکی از کارهای شجاعانه «عذرخواهیکردن» است. در واقع عذرخواهیکردن یک کاردرست است که خیلی از بزرگسالان هم توانایی انجام آن را ندارند. کودک نیاز دارد تا این رفتار را ابتدا در والدین خود ببیند و بیاموزد که نباید از معذرتخواهی هراس داشته باشد. رفتار والدین به کودک این پیغام را میدهد که اولاً هر کسی ممکن است اشتباه کند و دوم اینکه معذرتخواهی یک رفتار شجاعانه است و کسی میتواند از پس آن بربیاید که فردی قوی و با اعتمادبهنفس باشد. البته عذرخواهیکردن باید به شکلی معقول و منطقی انجام شود.
تأکید بر شهامت واقعی
به فرزندتان یاد بدهید که حتی پس از پذیرفتن چیزهایی که از رویارویی با آنها میترسد، ممکن است بازهم حس ناتوانی به سراغش بیاید. اما شهامت واقعی مهارتی ذهنی است نه احساسی. به عبارتی لازم است با مشاهده و تفکر، بر تکانههای احساسی خود غلبه کند.
میتواند همه ترسهای خود را روی کاغذ اولویتبندی کند
با او نوشتن ترسها را تمرین کنید. به او بگویید اول سراغ چیزهایی که کمتر از آنها میترسد برود؛ مثلاً از صحبت در یک جمع کوچک تا اینکه بتواند در بین هزار نفر سخنرانی کند. این روند تدریجی دو فایده دارد. یکی اینکه دیگر مانند گذشته از انجام کاری بخصوص فرار نخواهد کرد و دیگر اینکه خود را عادت میدهد تا در آینده باشهامت بیشتری عمل کند.
با کودک خود همدلی کنید
ترسها در هر کودکی با دیگری متفاوت است و هر کودکی نسبت به یک چیز متفاوت عکسالعمل نشان میدهد. مهمترین نکته برای تربیت فرزند شجاع شناخت راهحلهای هوشمندانه و اصولی برخورد با این ترسها است. یکی از بهترین راههای برخورد اصولی با ترس در کودکان «همدلی» کردن با آنها است. به او بگویید ترس او را میفهمید و شما هم این احساس را بارها تجربه کردهاید. این یک احساس طبیعی است و فقط باید مقابله با آن را یاد گرفت.
بچهها هرکدام با دیگری متفاوت هستند و در نتیجه برخوردشان با ترسهای مختلف متفاوت است. بعضی از کودکان در برخورد با ترسهایشان محتاطتر و برخی دیگر نسبت به آنها بیتفاوت هستند. ترس در کودکان ممکن است با ترسهای شما یکسان باشد و همین نکته کمک میکند که شما بدانید در برخورد با ترسهای کودکتان و تربیت فرزند شجاع چگونه برخورد کنید.
صحبت از ترسها
اغلب والدین در صحبتهایی که با یکدیگر دارند، تصور میکنند یکی از راههای تربیت فرزند شجاع و مقابله با ترسها در کودکشان این است که کودک را مجبور کنند از ترسهایش صحبت کند. اغلب فشارآوردن به کودک برای حرفزدن از ترسهایش باعث میشود که احساس ناخوشایندی داشته باشد. اجبار کودک به صحبت از ترسهایش نهتنها راهی بد برای تربیت فرزند شجاع و تقویت حس شجاعت در او است، بلکه باعث میشود که کودک را در شرایطی قرار دهید که برای آن آماده نیست
اگر زمانی کودک حاضر به صحبت از ترسهایش شد هرگز با گفتن جملاتی مانند «همین؟ این که ترس نداشت»، «این که اصلاً موضوع مهمی نیست» یا «بزرگ شدی! این چیزی نیست که باعث شود بترسی» سعی در کوچک جلوهدادن ترسهای او نکنید، زیرا با این کار باعث میشوید که کودک احساس کند با او همدل نیستید و درکش نمیکنید و باعث ایجاد حس تلخ ضعف و بیکفایتی در او میشود. بهخصوص زمانی که کودک شما از تاریکی میترسد، ازآنجاییکه کودکان قدرت تخیل بالایی دارند، احتمالاً تصوراتی دارند که شما از آنها بیخبرید، پس بهتر است که هرگز سعی در کوچک و بیاهمیت جلوهدادن ترسهایش نداشته باشید.
بگذارید ریسک کند
به فرزندتان بیاموزید حتی اگر نتیجه نهایی آنچه انتظارش را داشته، نباشد، اینکه راه موردعلاقه خود را انتخاب و برای انجام آن تلاش کند، ارزشمند است و بخش زیادی از کار را پیموده است؛ اما این تفکر مخصوص افرادی است که اعتمادبهنفس دارند و از به نتیجه نرسیدن نمیترسند. فرزندتان را ترغیب کنید در فعالیتهای گروهی در مدرسه مانند عضویت در تیمهای ورزشی، گروههای موسیقی یا حتی گروههای علمی شرکت کند. با این کار او فرصت نشاندادن تواناییهایش را به دست میآورد و حتی ممکن است در این گروهها بهعنوان سرگروه نقشهایی را برعهده بگیرد که در تقویت اعتمادبهنفس او نقش زیادی خواهد داشت
تشویق و دیدن کارهایی که کودک از پس آن برمیآید
وقتی کودک ما به دستاوردی هرچند کوچک میرسد یا موقعیتی ناآشنا را با موفقیت پشت سر میگذارد، تشویق او و این که این موضوع از سمت ما دیده شده در اعتمادبهنفس او تأثیر بسیار بزرگی دارد و باعث میشود به خود بابت انجام کارهای سخت هم اعتماد کند.
همینطور بعد از تجربة هر شکست، اگر حمایت شود و بتوانیم در کنار او باشیم و با او گفتوگو کنیم، و تابآوری را در او تقویت کنیم، در حقیقت به او شجاعت در پذیرفتن شکست را آموختهایم.
مسیر مهم است یا نتیجه؟
ممکن است کودک ما در هر اقدامی، ابتدا روی پایان یا نیاز به اجتناب از شکست تمرکز کند. یعنی اگر احساس کند ممکن است شکست بخورد یا پایانی که دلخواهش است در انتظارش نباشد، از انجامدادن آن فعالیت اجتناب کند. تا آنجا که میتوانید، آنها را تشویق کنید تا تمرکز خود را به فرایند معطوف کنند. تصمیماتی که میگیرند، اقداماتی که انجام میدهند و شهامتی که آنها را هدایت میکند. بسیاری از بچهها (و بزرگسالان) به دلیل ترس از شکست از رفتار شجاعانه خودداری میکنند، اما اگر هدف خود شجاعت باشد چه؟ گاهی اوقات نیاز است به خودمان و کودکمان یادآوری کنیم که مهم فرایند و مسیر است نه نتیجه. اجازه دهید شجاعت برای اقدامکردن مهمتر از هر نتیجهای باشد.
کتابها و قصهها در مورد شجاعت
کتابها و قصههای زیادی در مورد شجاعت وجود دارد. قصههایی که در آن قهرمان داستان باشهامت اقداماتی میکند که این میتواند برای کودک هیجانانگیز و قابل الگوبرداری باشد.
ولی کودک نباید تصور کند فقط ابرقهرمانهای داستانها و قاتلان اژدها میتوانند شجاع باشند. حقیقت این است که فرزندان ما هر روز اژدهای خود را میکشند. آنها قهرمان هستند، هر یک از آن ها بهتنهایی. رویارویی با هر میزان از ترس کاری قهرمانانه است که باید به کودک یادآوری شود. زیرا یکی از مهمترین بخشهای شجاع بودن این است که بدانید در جایی از درون شما، "شجاع" حضور دارد و هر زمانی که به آن نیاز دارید، کنار شما خواهد بود.
قصة پری پرواز و جوجهعقاب پیشنهاد ما برای شماست تا درک بهتری از شجاعت را برای کودکتان رقم بزنید.
لینک قصه:
B2n.ir/p62103
گردآورنده: الهه جودکی
- موسسه طاووس
- مقالات روان شناسی
- 13 دی 1402