پریشُکرا
ماموریت پریشُکرا:
حاضر شدن در جمع هایی که لبریز از شور وشادی و محبت است و پر کردن صندوقِ گنجِ آسمان از شکر و شادیِ موجودات
همراه نازنینم، سپاسگزاری فقط یک کلمه نیست. احساسی است از اکنون تو، احساسی از داشتن هایت که دلت را روشن می کند. نوری می شود که در سبد من مینشیند و با من صندوق گنج آسمان را پر میکند.
من پری شکرا هستم و هر زمان لذت داشتن و بودن را می چشی کنارت می آیم و هر زمانی به دلیلی نتوانی شادی کنی، دلتنگ می مانم. منتظر تا باز در کنارت حاضر شوم و به خاطرت بیاورم... گاهی پیش می آید که نمی توان به راحتی لذت ببری. عیبی هم ندارد. به شرطی که یاد بگیری چطور از این گاه ها عبور کنی.
قصههای پریشُکرا
پریشُکرا و درخت سیب
آن روز پریشُکرا سفر هیجانانگیزی به سمت درختِ سیبِ جنگلی دا ...
پریشُکرا و گلهای دشت
فصل بهار بود و وقتِ سفر هیجانانگیزِ پریشُکرا به سمت زمین و ...
پریشُکرا و جنابِ باد
نزدیکیهای پاییز بود. پریشُکرا منتظر بود صدای هوی هوی جنابِ ...
پری شُکرا و چشمه کوچولو
پری شکرا بار دیگر راهی سفر جذّاباش به زمین شده بود. آن روز، روز ...